تقویت مهارت ریدینگ با داستان های کوتاه انگلیسی + ویدیو

داستان های کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی
زبان انگلیسی را با داستان های کوتاه بیاموزید و از یادگیری لذت ببرید.
داستان کوتاه انگلیسی 1: Belling the Cat
Belling the Cat
The Mice once called a meeting to decide on a plan to free themselves of their enemy, the Cat. At least they wished to find some way of knowing when she was coming, so they might have time to run away. Indeed, something had to be done, for they lived in such constant fear of her claws that they hardly dared stir from their dens by night or day.
Many plans were discussed, but none of them was thought good enough. At last, a very young Mouse got up and said, “I have a plan that seems very simple, but I know it will be successful. All we have to do is to hang a bell about the Cat’s neck. When we hear the bell ringing we will know immediately that our enemy is coming”.
All the Mice were much surprised that they had not thought of such a plan before. But in the midst of the rejoicing over their good fortune, an old Mouse arose and said, “I will say that the plan of the young Mouse is very good. But let me ask one question: Who will bell the Cat?”
It is one thing to say that something should be done, but quite a different matter to do it.
ترجمه داستان کوتاه انگلیسی 1: بستن زنگوله به دور گردن گربه
یکبار موش ها قرار گذاشتند جلسه ای برگزار کنند تا برای رهایی خودشان از دست دشمن شان، گربه، نقشه ای بکشند. در نهایت، آنها گفتند ای کاش راهی پیدا می کردند تا بدانند چه زمانی گربه به آنها نزدیک می شود، در این صورت احتمالا زمان بیشتری برای فرار پیدا می کنند. در واقع، کاری باید انجام می شد، برای اینکه آنها در ترسی همیشگی از چنگال های این گربه زندگی می کردند و به سختی جرأت می کردند تا از پناهگاهشان شب یا روز بیرون بیایند و رفت و آمد کنند.
در مورد نقشه های زیادی گفتگو کردند، اما هیچ کدام از نقشه ها به نظر خوب نمی رسید. بالاخره یک موش خیلی جوان بلند شد و گفت:
“من یک نقشه دارم که به نظر خیلی ساده می آید، اما می دانم که موفقیت آمیز خواهد بود.”
تمام کاری که باید انجام دهیم این است که زنگوله ای را به دور گردن گربه بیاویزیم. وقتی صدای زنگوله را بشنویم فورا می فهمیم که دشمن به ما نزدیک می شود.”
تمام موش ها خیلی متعجب شدند که چرا قبل از این به چنین نقشه ای فکر نکرده بودند. اما در وسط این ذوق کردن ها برای بخت خوب شان، یک موش پیر بلند شد و گفت:
“من می گویم که نقشه موش جوان خیلی خوب است. اما بگذارید یک سوال بپرسم” چه کسی زنگوله را به دور گردن گربه خواهد بست؟”
گفتن اینکه کاری باید انجام شود، یک چیز است، اما انجام دادنش، موضوعی کاملا متفاوت است.
دانلود داستان انگلیسی-فارسی: بستن زنگوله به دور گردن گربه
داستان کوتاه انگلیسی 2: The Town Mouse & the Country Mouse
The Town Mouse & the Country Mouse
A Town Mouse once visited a relative who lived in the country. For lunch the Country Mouse served wheat stalks, roots, and acorns, with a dash of cold water for drink. The Town Mouse ate very sparingly, nibbling a little of this and a little of that, and by her manner making it very plain that she ate the simple food only to be polite.
After the meal the friends had a long talk, or rather the Town Mouse talked about her life in the city while the Country Mouse listened. They then went to bed in a cozy nest in the hedgerow and slept in quiet and comfort until morning. In her sleep the Country Mouse dreamed she was a Town Mouse with all the luxuries and delights of city life that her friend had described for her. So the next day when the Town Mouse asked the Country Mouse to go home with her to the city, she gladly said yes!
When they reached the mansion in which the Town Mouse lived, they found on the table in the dining room the leavings of a very fine banquet. There were sweetmeats and jellies, pastries, delicious cheeses, indeed, the most tempting foods that a Mouse can imagine. But just as the Country Mouse was about to nibble a dainty bit of pastry, she heard a Cat mew loudly and scratch at the door. In great fear the Mice scurried to a hiding place, where they lay quite still for a long time, hardly daring to breathe. When at last they ventured back to the feast, the door opened suddenly and in came the servants to clear the table, followed by the House Dog.
The Country Mouse stopped in the Town Mouse’s den only long enough to pick up her carpet bag and umbrella.
You may have luxuries and dainties that I have not,” she said as she hurried away, “but I prefer my plain food and simple life in the country with the peace and security that go with it.
Poverty with security is better than plenty in the midst of fear and uncertainty.
ترجمه داستان انگلیسی 2: موش شهری و موش روستایی
یکبار یک موش شهری به دیدن فامیل خودش که در روستا زندگی می کرد، رفت. برای ناهار موش روستایی با ساقه ها، ریشه های گندم و میوه های درخت بلوط و با مقداری آب سرد برای نوشیدن پذیرایی کرد. موش شهری غذای خیلی کمی می خورد، مقدار کمی از این و کمی از آن یکی می خورد و با این رفتارش مشخص می کرد که او فقط برای اینکه مودب باشد، غذایی مختصر می خورد.
بعد از غذا این دوستان گفتگویی طولانی داشتند یا دقیق تر بگوییم موش شهری درباره زندگی اش در شهر حرف می زد در حالی که موش روستایی گوش می کرد. سپس آنها در یک لانه نقلی گرم و راحت در پرچین به رختخواب رفتند و تا صبح آرام و راحت خوابیدند. موش روستایی در خواب دید که یک موش شهری با تمام تجملات و شادی های زندگی شهری است که دوستش برایش توصیف کرده بود. بنابراین روز بعد وقتی موش شهری از موش روستایی خواست تا به همراهش به شهر برود، با خوشحالی پذیرفت.
زمانی که به خانه بزرگی که موش شهری در آن زندگی می کرد رسیدند، آنها بر روی میز در سالن غذاخوری بقایای یک ضیافت بسیار عالی را یافتند. شیرینی ها و ژله ها، کیک ها، پنیرهای خوشمزه، در واقع، وسوسه کننده ترین غذاهایی که یک موش می تواند تصور کند، در آنجا بود. اما همین که موش روستایی می خواست کمی از کیک خوشمزه را بخورد، صدای بلند گربه را شنید که میو می کند و در پشت در چنگ می اندازد. با وحشت زیاد موشها سریع به سمت یک مکان مخفی دویدند، جایی که به مدت نسبتا طولانی آرام ماندند و به سختی جرأت نفس کشیدن داشتند. وقتی سرانجام با وجود خطر به سمت ضیافت برگشتند، در ناگهان باز شد و خدمتکاران وارد شدند تا میز را تمیز کنند که به دنبالشان سگ کاخ می آمد.
موش روستایی تنها همین قدر در مخفیگاه موش شهری ماند که خرجین و چتر خود را بردارد.
“تو ممکن است تجملات و خوراکی های خوشمزه ای داشته باشی که من ندارم” او همین طور که با عجله دور می شد گفت “اما من غذای ساده و زندگی معمولی در روستا را با آرامش و امنیتی که همراه آن هست ترجیح می دهم.”
فقر با امنیت بهتر از دارایی در وسط رعب و بلاتکلیفی است.
دانلود داستان انگلیسی-فارسی: موش شهری و روستایی
داستان انگلیسی 3: پشه و گاو نر
دانلود داستان انگلیسی-فارسی: پشه و گاو نر
داستان انگلیسی 4: شما هم آنچه من حس می کنم، احساس می کنید؟
داستان انگلیسی 5: The Fox and the Grapes
دانلود داستان انگلیسی-فارسی: روباه و انگور
داستان انگلیسی 6: The Frogs and the Ox
The Frogs & the Ox
An Ox came down to a reedy pool to drink. As he splashed heavily into the water, he crushed a young Frog into the mud.
The old Frog soon missed the little one and asked his brothers and sisters what had become of him.
“A great big monster!,” said one of them, “stepped on little brother with one of his huge feet”
“Big, was he!” said the old Frog, puffing herself up. “Was he as big as this?”
“Oh, much bigger!” they cried.
The Frog puffed up still more.
“He could not have been bigger than this,” she said. But the little Frogs all declared that the monster was much, much bigger and the old Frog kept puffing herself out more and more until, all at once, she burst!
Do not attempt the impossible.
ترجمه داستان انگلیسی: قورباغه ها و گاو نر
یک گاو نر برای نوشیدن آب به سمت برکه ای پر از نی حرکت کرد. همانطور که آب را با شدت به اطراف می پاشید، یک قورباغه جوان را در داخل گل و لای له کرد.
قورباغه پیر خیلی زود قورباغه کوچک را از دست داد و از برادرها و خواهرهایش پرسید که چه بلایی بر سر او آمده بود.
یکی از آنها گفت: “یک هیولای بزرگ با یکی از پاهای بزرگش بر روی برادر کوچک پا گذاشت!”
قورباغه پیر در حالی که خودش را باد می کرد گفت ” بزرگ، این بود!” ، “به این اندازه بزرگ بود؟”
آنها فریاد زدند، “اوه، خیلی بزرگتر!”.
قورباغه باز هم بیشتر خود را باد کرد.
او گفت: “او نمی توانست از این بزرگتر باشد”. اما قورباغه های کوچک همگی اظهار کردند که هیولا خیلی خیلی بزرگتر بود و قورباغه پیر خودش را بیشتر باد کرد و باز هم بیشتر تا اینکه ناگهان ترکید.
تلاشی برای غیرممکن نکنید.
گاو نر: یک گاو نر بزرگ Ox: A large bull
Reedy: a place that is reedy has a lot of reeds growing there
نیزار مانند، نیزاری: مکانی که نیزاری است تعداد زیادی نی در آنجا رشد می کند.
Reeds grew in clumps all along the river bank. (clump= a group of trees, bushes, or other plants growing very close together)
نی هایی که به صورت انبوه در سرتاسر حاشیه رودخانه رشد کردند (انبوه گیاهان= گروهی از درختان، بوته ها یا سایر گیاهانی که به صورت خیلی نزدیک به هم رشد می کنند)
Splash: if a liquid splashes, it hits or falls on something and makes a noise
پاشیدن: اگر مایعی به اطراف بپاشد، بر روی چیزی می افتد و صدایی ایجاد می کند
Monster: (informal) an object, animal etc that is unusually large
غول پیکر: (غیر رسمی) شی، حیوان و غیره که معمولا بزرگ است
Declare: to say publicly what you think or feel
اظهار کردن: برای جمع نظر یا احساس خود را بیان کردن
Attempt: an act of trying to do something, especially something difficult
تلاش کردن: تلاش برای انجام کاری، بخصوص کاری دشوار
گردآوری و ترجمه: طیبه جوادی
برای یادگرفتن زبان انگلیسی در بافت متن و داستان، به همراه تجزیه و تحلیل نکات گرامری، لغوی و هزاران نکته دیگر، پیشنهاد ما 114 داستان سطح بندی شده از کتاب داستان Steps to Understanding است:

درباره طیبه جوادی
طیبه جوادی هستم. اگر کنجکاو مدرک تحصیلی من باشید کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی و کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی. ولی ی چیزهایی ربطی به مدرک نداره. همیشه دوست داشتم مطلبی رو اول خودم یاد بگیرم بعد ساده و روان برای بقیه توضیح بدم. حس شیرین آموزش دادن، باعث شد به فکر ی وبسایت آموزش زبان بیفتم که بتونم به افراد بیشتری آموزش بدم. تا افراد با هر سن و سال و سطح زبانی، لذت یادگیری زبان انگلیسی رو حس کنن. به قول انگلیسی ها Explain like I’m five یعنی یجور توضیح بده انگار پنج سالمه. ما تو فارسی میگیم زیر دیپلم توضیح بده که متوجه بشم. من در وبسایت سرزمین ترجمه، به همراه یک تیم حرفهای، مشتاقانه تمام تلاشمون رو برای تحقق اهداف آموزشی خواهیم کرد. پس با سرزمین ترجمه همراه باشید:)
نوشته های بیشتر از طیبه جوادی
دیدگاهتان را بنویسید