افعال دو کلمه ای پرکاربرد در زبان انگلیسی با موضوع احساسات و عواطف

افعال دو کلمه ای پرکاربرد در زبان انگلیسی با موضوع احساسات و عواطف
برای ابراز هیجان و احساس، افعال دوکلمه ای زیادی هستند که جملات انگلیسی ما را زیبا می کنند. این مقاله ششمین مورد از مجموعه مقالات هفت روزه آموزش افعال دو کلمه است که به صورت موضوعی دسته بندی کرده ایم. ترتیب مقاله ها به صورت زیر است. از این لینک ها می توانید به مقاله های گذشته دسترسی داشته باشید و دامنه واژگانی خود را تقویت نمایید.
روز اول: افعال دو کلمه ای پرکاربرد در زبان انگلیسی با موضوع کسب و کار
روز دوم: افعال دو کلمه ای پرکاربرد در زبان انگلیسی با موضوع فناوری و کامپیوتر
روز سوم: افعال دو کلمه ای پرکاربرد در زبان انگلیسی با موضوع مسافرت
روز چهارم: افعال دو کلمه ای پرکاربرد در زبان انگلیسی با موضوع سلامتی و تندرستی
روز پنجم:
They were bubbling over with excitement at the thought of seeing the sea.
اونها از فکر دیدن دریا، کلی شور و هیجان نشون می دادن.
Bubble over: be full of excitement etc.
What made Wayne so angry? He stormed out with a face as black as thunder!
چی وِین رو اینقدر عصبانی کرد؟ اون با ی صورت غضبناک رفت بیرون.
Storm out: leave in a very bad temper
The crowd seemed very unenthusiastic so the MC tried to whip up some excitement.
جمعیت خیلی بی علاقه به نظر می رسید برای همین مجری برنامه سعی کرد کمی هیجان ایجاد کنه.
Whip up: encourage people with excitement
Miles had a lot of emotional problems but we managed to straighten him out.
مایلزکلی مشکلات عاطفی داشت اما ما تونستیم جلوی نگرانیش رو بگیریم.
Straighten out: stop someone being worried and confused
When the children saw the ice-cream stall, their eyes lit up.
وقتی بچه ها دکه بستنی فروشی رو دیدن، چشماشون برق افتاد.
Light up: become bright, excited
We were so upset that we could hardly hold back the tears.
ما اونقدر ناراحت بودیم که به سختی می تونستیم جلوی اشکامون رو بگیریم.
Hold back: restrain, not show
You know they’re only trying to make you lose your temper! Simmer down.
می دونی اونها فقط سعی دارن کاری کنن که از کوره در بری! آروم باش.
Simmer down: become less angry
Derek was so angry at the news that he slammed down the phone and rushed out of the room.
دریک راجع به خبر اینقدر عصبانی بود که تلفن کوبید و با عجله از اتاق رفت بیرون.
Slam down: angrily put down something with a loud noise
Rush out: leave a room or building quickly
Stewart will soon change his mind. I know how to get round him.
استورات خیلی زود نظرش رو عوض میکنه. من میدونم چطور نظرش رو جلب کنم.
Get round: persuade someone to change their mind
Nicole’s been in a mood for days now. I wished she’d snap out of it.
نیکل چند روزیه که تو لک بوده. براش آرزو کردم هرچه زودتر از این وضعیت بیرون میومد.
Snap out: quickly get out of a bad mood
We don’t usually act like that. We got carried away by the excitement of the occasion.
ما معمولا این مدلی رفتار نمی کنیم. ما از هیجان اون موقعیت، جو زده شدیم.
Carried away: filled with emotion so that you lose control
The smell of hot buttered toast takes me back to my childhood.
عطر نون تست کره ای داغ من رو به دوران کودکیم برد.
Take… back: make someone think of past event
Marcia’s dog was killed by a car and it took her some time to get over the shock.
سگ مارسیا رو یک ماشین زد کشت و طول کشید که اون از این شوک بیرون بیاد.
Get over: recover from
When Nancy saw the mess, the burglar had left, she broke down in tears.
وقتی نانسی بهم ریختگی رو دید، دزد رفته بود، اونم زد زیر گریه.
Break down: lose control of your emotions
When Helen and Andrew saw how ridiculous they looked burst out laughing.
وقتی هلن و اندرو دیدن چقدر مسخره به نظر میرسن، زدن زیر خنده.
Burst out (laughing): suddenly start
When he saw her with John, Jack bristled with anger.
وقتی اون رو با جان دید، جک از عصبانیت برافروخته شد.
Bristle with anger: look very angry
Christine felt that she was among friends so she opened up a little.
کریستین احساس کرد که جمع خودمونیه (میون دوستان هست) برای همین یکمی راحت حرفش رو زد.
Open up: talk openly
Sonja and Shirley haven’t spoken to each other since they fell out two years ago.
سونجا و شرلی از وقتی دو سال پیش جر و بحث کردن، دیگه با هم حرف نزدن.
Fall out: quarrel, no longer be friends
I hate Joan Clifford! One day I’ll pay her back for all the pain she’s caused!
من از جون کلیفورد متنفرم! ی روزی واسه تمام رنج هایی که باعث شد، انتقامم رو ازش می گیرم!
Pay back: get revenge
Eva doesn’t care what she says. People are often taken aback by her outspoken comments.
اِوا به اینکه اون چی میگه توجهی نمیکنه. آدمها اغلب با نظرات رُک اون جا می خورن.
Take aback: surprise
Ben’s so unlucky in love. Why does he fall for the type of woman who brings trouble?
بِن خیلی تو مسائل عشق و عاشقی بدشانسه. چرا عاشق این مدل خانم هایی میشه که براش دردسر درست می کنن؟
Fall for: be strongly attracted to, fall in love with
When Howard saw the broken window, he flew into a rage.
وقتی هوارد پنجره شکسته رو دید، بدجور عصبی شد.
Fly into: suddenly get very angry
Terry’s quite nice really. Don’t be put off by his appearance.
تری واقعا خیلی خوبه. از روی ظاهرش فکر بد نکن.
Put off: create a bad impression
Molly just couldn’t cope with his moods any more so they split up.
مولی اصلا دیگه نمی تونست از پسِ اخلاق های اون بربیاد برای همین اونها جدا شدن.
Split up: end a relationship
Roy got very emotional. I don’t know what came over him.
رُی خیلی احساسی شد. من نمی دونم چی بر سرش اومد.
Come over: affect
Yvonne didn’t know what to do. She was torn apart by conflicting emotions.
ایوان نمی دونست چکار کنه. اون با حس های متناقض در هم ریخته بود.
Tear apart: disturb emotionally, pull in different directions
Bill and Ted took to each other straightaway and became firm friends.
بیل و تد فورا تو اولین دیدار از هم خوششون اومد و دوستهای سفت و سختی شدن.
Take to each other: like someone you meet for the first time
I try to be friendly but I find it hard to get on with some of my younger colleagues.
من سعی می کنم صمیمی باشم اما فهمیدم سخته با بعضی از همکارهای کوچکترم کنار بیام.
Get on with: have a good relationship with

درباره طیبه جوادی
طیبه جوادی هستم. اگر کنجکاو مدرک تحصیلی من باشید کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی و کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی. ولی ی چیزهایی ربطی به مدرک نداره. همیشه دوست داشتم مطلبی رو اول خودم یاد بگیرم بعد ساده و روان برای بقیه توضیح بدم. حس شیرین آموزش دادن، باعث شد به فکر ی وبسایت آموزش زبان بیفتم که بتونم به افراد بیشتری آموزش بدم. تا افراد با هر سن و سال و سطح زبانی، لذت یادگیری زبان انگلیسی رو حس کنن. به قول انگلیسی ها Explain like I’m five یعنی یجور توضیح بده انگار پنج سالمه. ما تو فارسی میگیم زیر دیپلم توضیح بده که متوجه بشم. من در وبسایت سرزمین ترجمه، به همراه یک تیم حرفهای، مشتاقانه تمام تلاشمون رو برای تحقق اهداف آموزشی خواهیم کرد. پس با سرزمین ترجمه همراه باشید:)
نوشته های بیشتر از طیبه جوادی
دیدگاهتان را بنویسید